با شروع شدن فصل تابستان، دو پسر جوان به نام های "والریو" و "کریستین" بر حسب اتفاق با یکدیگر روبرو می شوند و با رابطه دوستی که بین آنها شکل می گیرد، زندگی هردوی آنها تغییر می یابد و ....

کلودیو ورونا یک تاجر جوان و بدبین است. یک روز او در آسانسور دفتر خود قبل از یک جلسه مهم با یک مشتری، گیر می افتد. به زودی این مانع آزار دهنده برایش به یک کابوس تبدیل خواهد شد. خارج از این قفس فلزی، یک ویروس مرگبار شروع به آلوده کردن و تبدیل افراد به زامبی های بسیار خشن و خطرناک کرده است. کلودیو میخواهد از آنجا بیرون بیاید، اما به نظر می رسد آسانسور امن ترین مکان در این شهر است.